وای بر کمفروشان این را خدا گفت و ما فکر کردیم منظورش فقط پرتقال و خیار است کمفروشی در هر معاملهای به حسب همان معامله است اگر کمفروشی در موزون* سبک گرفتن سنگ ترازوست و اگر کمفروشی در مکیل** کوچک گرفتن پیمانه کمفروشی در «مشاوره فرهنگی» هم کم فکر کردن است بله، کم فکر کردن کارگر به زور بازو نان میخورد و فکور به قوه مُفکرهاش او اگر کم کار کند، زود لو میرود تابلو میشود و از اجرتش میکاهند اما مشاور فرهنگی و کارشناس علمی چه کسی میفهمد چقدر فکر کرده است؟
ما معمولاً خیلی کمفروشی میکنیم ما، منظورم کسانی است که برای مشاوره به آنها رجوع میشود به ما اعتماد میکنند و از ما میخواهند که بر روی یک موضوع مشخص مطالعه و فکر کنیم و در نهایت نظر کارشناسی خود را ارائه نماییم اما... آیا به اندازه کافی فکر میکنیم؟! اصلاً اندازه کافی چقدر است؟! ما خودمان میدانیم چقدر است ولی چون دیگران نمیدانند چون بر کار ما نمیتوانند نظارت کنند ما فکر نمیکنیم ما کم فکر میکنیم ما مشاورها خیلی کمفروشی میکنیم! خیلیهامان مصداق «ویلٌ للمطفّفین» شدهایم! بدجور...!
حالا چه؟! جلسات کارشناسی است مثلاً همه ما کارشناس فلان موضوع هستیم چند جلسه هر هفته یک جلسه برای اینکه یک موضوع فرهنگی را تحلیل کنیم کاری که تا به حال کسی نکرده، بکنیم حالا نباید دو ساعت قبل از جلسه فکر کنیم؟! از جلسه امروز که خارج میشویم تا شروع جلسه بعد هفته بعد حتی یک دقیقه به موضوع فکر نکردهایم حالا در جلسه میخواهیم نظر کارشناسی بدهیم!
میخواستم بگویم: کمفروشی فرهنگی هم داریم!
* موزون: آنچه با وزن کردن به فروش میرسد (وزنی). ** مکیل: آنچه با کیل (پیمانه) کردن فروخته میشود (حجمی). برچسبهای مرتبط با این نوشته:
|